متن نوحه

متن نوحه علی اکبر لطیفیان اشعار برگزیده

مجموعه اشعار آیینی و مذهبی علی اکبر لطیفیان در مدح و رثای اهلبیت علیهم السلام ، متن نوحه از علی اکبر لطیفیان

---------

 ورود به شام

 

باورت می شد ببینی خواهرت را یک زمان

دست بسته، مو پریشان، مو کنان، مویه کنان

 

باورت می شد ببینی دختر خورشید را

کوچه کوچه در کنار سایه ی نامحرمان

 

نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی

من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان

 

چه عجب ! طشتی برای این سرت آورده اند

ای سر منزل به منزل ای سر یحیی نشان

 

تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما

چشم ما افتاده بر لبهای زیر خیزران

 

ای تمامی غرور من فدای غیرتت

لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران

 

این قدر قرآن مخوان این چوب ها نامحرمند

شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

 

----------- متن اشعار علی اکبر لطیفیان ---------

غدیر خم

 

دستان تو حالا شده بالاترین دست

جبریل بوسه می زند بر اینچنین دست

 

خلق ازل ، کارِ ابد بر عهده یِ توست

ای اولین دستِ خدا ، ای آخرین دست

 

آن دست ها را آنقدر بالا گرفتند

تا داد یزدان با امیرالمؤمنین دست

 

یادِ تو و دست تو افتادم وقتی

در علقمه افتاد بر روی زمین دست

 

هر سه حکایات نگاهت را نوشتند

پس آفرین آب، آفرین مشک، آفرین دست

 

این دست ها که پیش روی ما باز است

از پشت ، بسته میشود روزی همین دست

 

پشت و پناه محکمی بودند این ها

زهرا توقع داشت در کوچه از این دست

 

دست مغیره ، دست زهرا ، دادِ بی داد

افتاد دست بدترین ها بهترین دست

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

 

----------- متن اشعار علی اکبر لطیفیان ---------

زبانحال به حضرت ابوالفضل (علیه السلام)

 

برخیز ای ستون حرم وقت خواب نیست

با من بیا به خیمه نیازی به آب نیست

 

این مشک را بگیر و ببر خیمه و بگو

یک قطره هم نبود و دیگر رباب نیست

 

شیرازه ات کجاست مفاتیح پاره ام

این برگ های پاره عزیزم کتاب نیست

 

بازی عشق را توشروع کرده ای ولی

بازی نیمه کاره نه جانم حساب نیست

 

وقت غروب بعد تو وقاسم وعلی

دیگر برای ناقه ی زینب رکاب نیست

 

آن لحظه لااقل تو زجا خیز وخود بگو

بی رحم جانشین النگو طناب نیست

 

حرفی بزن عزیز دلم دق نده مرا

این مشک پاره پاره برایم جواب نیست

 

به نام آب ، به نام فرات نام شما

من آفریده شدم که کنم سلام شما

 

نوشته‌اند به روی جبین ما دو نفر

شما غلام حسین و منم غلام شما

 

خوشا به حال پرو بال این کبوترها

گهی به بام حسین و گهی به بام شما

 

تو آن همیشه امامی و ما همان مأموم

به قامتی که گرفتیم با قیام شما

 

تو ماه بودی و نزدیک آبها که شدی

تمام علقمه پا شد به احترام شما

 

هزار باده ، هزاران پیاله می روئید

همینکه تیر رسید و شکست جام شما

 

همینکه ناله‌ی ادراک اخایتان پیچید

شکست قامت طوبائی امام شما

 

مسیر علقمه را بوی انکسار گرفت

چه حس بی رمقی بود در کلام شما

 

به حال و روز بلندای تو چه آوردند

تمام علقمه پر گشته از تمامِ شما

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

 

----------- متن اشعار علی اکبر لطیفیان ---------

حضرت زینب کبری (سلام الله)

 

نگاه گریه داری داشت زینب

چه گام استواری داشت زینب

 

دل با اقتداری داشت زینب

مگر چه اعتباری داشت زینب

 

چهل منزل حسین منجلی شد

گهی زهرا شد و گاهی علی شد

 

ندیدم زینب کبری تر از این

ندیدم زینت باباتر از این

 

ندیدم دختر زهرا تر از این

حسینی مذهبی غوغا تر از این

 

اگر چه غصه دارد آه دارد

به پایش خستگی راه دارد

 

به گردش آفتاب و ماه دارد

به والله که ایوالله دارد

 

همینکه با جلالت سر نداده

به دست هیچکس معجر نداده

 

پس از آنکه زمین را زیر و رو کرد

سپاه کوفه را بی آبرو کرد

 

به سمت کربلا خوشحال رو کرد

کمی از خاک را برداشت بو کرد

 

رسیدم کربلا ای داد بی داد

حسین سر جدا، ای داد بی داد

 

چهل روز است گریانم حسین جان

چو موی تو پریشانم حسین جان

 

چهل روز است می خوانم حسین جان

حسین جانم حسین جانم حسین جان

 

تویی ذکر لبم الحمدلله

حسینی مذهبم الحمدلله

 

همین جا شیرخواره گریه می کرد

رباب بی ستاره گریه می کرد

 

گهی بر گاهواره گریه می کرد

گهی بر مشک پاره گریه می کرد

 

خدایا از چه طفلم دیر کرده؟

مرا بیچاره کرده، پیر کرده

 

همین جا دور اکبر را گرفتند

ز ما شبه پیغمبر ما را گرفتند

 

ولی از من دو دلبر را گرفتند

هم اکبر هم برادر را گرفتند

 

"به تو گفتم که ای افتاده از پا

ز جا بر خیز ورنه معجرم را..."

 

همین جا بود که سقای ما رفت

به سمت علقمه دریای ما رفت

 

پناه عصمت کبرای ما رفت

پی او گوشواره های ما رفت

 

فقط از علقمه یک مشک برگشت

حسین بن علی با اشک برگشت

 

همین جا بود که دلها گرفت و ...

کسی روی تن تو جا گرفت و ...

 

سرت را یک کمی بالا گرفت و...

همین که بر گلویت خنجر آمد

 

صدای ناله ی زهرا در آمد

همین جا بود الف را دال کردند

 

تنت را بارها پامال کردند

ته گودال را گودال کردند

 

تو را با سم مرکب چال کردند

اگر خواندم قلیلت علت این بود

 

که یک تصویری از تو بر زمین بود

تو ماندی و کبوتر رفت کوفه

 

تو را کشتند و خواهر رفت کوفه

چه بهتر زودتر سر رفت کوفه

 

وگرنه دردها می کشت مارا

نگاه مردها می کشت ما را

 

بهاری داشتم اما خزان شد

قدی که داشتم بی تو کمان شد

 

عقیق تو به دست ساربان شد

طلای من نصیب کوفیان شد

 

خبر داری مرا بازار بردند

میان مجلس اغیار بردند

 

همین جا بود افتادند تن ها

همین جا بود غارت شد تن ها

 

تمامی کفن ها، پیرهن ها

بدون تو کتک خوردند زن ها

 

همین جا بود گیسو می کشیدند

 هر سو دخترانت می دویدند

 

ز جا برخیز غمخواری کن عباس

دوباره خیمه را یاری کن عباس

 

برای عزتم کاری کن عباس

علم بردار علم داری کن عباس

 

سکینه می کند زاری اباالفضل

چه قبر کوچکی داری اباالفضل

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

 

----------- متن اشعار علی اکبر لطیفیان ---------

زبانحال حضرت رقیه (سلام الله)

 

گنجشک پر،  جبریل پر، بابا سه نقطه...

من پر،تو پر،هرکس شبیه ما سه نقطه...

 

عمه نه،عمه بالهایش پر،ندارد

حالا بماند درخرابه تا سه نقطه...

 

این محو یکدیگر شدن در این خرابه

یا اینکه ما را می پراند یا سه نقطه...

 

اصلاً چرا من خواستم پیشم بیایی

باباشما که پا نداری تا سه نقطه...

 

یادت می آید روزهای در مدینه

دو گوشواره داشتم حالا سه نقطه...

 

وقتی لبت را زیر پای چوب دیدم

می خواستم کاری کنم امّـا سه نقطه...

 

انگشت خود را جمع کرد و ناگهان گفت

انگشت پر  انگشتر بابا سه نقطه...

 

علی اکبر لطیفیان

 

----------- متن اشعار علی اکبر لطیفیان ---------

اربعین

 

یک اربعین برای تو حیران شدم حسین

مانند گیسوی تو پریشان شدم حسین

 

با چند قطره اشک دل من سبک نشد

ابری شدم به پای تو باران شدم حسین

 

زلفی اگر که ماند برای تو پیر شد

در اول بهار زمستان شدم حسین

 

کوفه به کوفه کوچه به کوچه گذر گذر

قاری شدی مفسر قرآن شدم حسین

 

دیدی چگونه آخر عمری دلم شکست

دیدی چگونه پاره گریبان شدم حسین

 

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

ای سایه بلند سرم ای برادرم!

آیینه ی ترک ترک در برابرم

 

بالم شکسته است و پرم پر نمی زند

اما هنوز مثل همیشه کبوترم

 

من قول داده ام که بگیرم سر تو را

از دست نیزه ها و برایت بیاورم

 

حالا سری برای تو آورده ام ولی

خاکستری و خاکی و ای خاک بر سرم!

 

بگذار اول سخن و شکوه ام تو را

ای ماه زینب از نگرانی درآورم

 

هر چند کوچه کوچه تماشا شدم ولی

راحت بخواب دست نخورده است معجرم

 

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

هم پیرهن که ماند برایم بدن نداشت

هم که تن تو روی زمین پیرهن نداشت

 

ای بی کفن برادرم ای بوریا نشین!

این چادرم لیاقت خلعت شدن نداشت؟

 

آن گونه ای که من وسط خیمه سوختم

پروانه هم دل و جگر سوختن نداشت

 

گل های باغت از همه رنگی گرفته اند

یعنی کسی نبود که دست بزن نداشت

 

مردی نبود اگر یل ام البنین که بود

هرگز کسی نگاه جسارت به من نداشت

 

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

هر چند در مسیر سرت ازدحام بود

اما درست مثل همیشه امام بود

 

بی تو سوار ناقه ی عریان شدم حسین!

من که به روی چشم علمدار جام بود

 

یادم نمی رود سر بالا نشین تو

بازیچه ی نگاه اهالی شام بود

 

در حرف های مرد و زن پشت بام ها

چیزی اگر نبود فقط احترام بود

 

با دست سنگ صورت تو خط خطی شده

از بس که آفتاب تو نزدیک بام بود

 

تو رفتی کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

دستی که چوب زد لب قرآنی تو را

زیر سوال برد مسلمانی تو را

 

بالای تخت رفتی و دستم نمی رسید

تا که رفو کنم سر پیشانی تو را

 

می خواستند پیش همه کوچکت کنند

اما خدات خواست سلیمانی تو را

 

ای کاش ما برادر و خواهر نمی شدیم

حیران نبودم این همه حیرانی تو را

 

این سر، شکسته هست ولی سرشکسته نیست

یعنی کسی ندید پشیمانی تو را

 

تو رفتی و کنار خودم گریه می کنم

دارم سر مزار خودم گریه می کنم

 

 استاد علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

 

----------- متن اشعار علی اکبر لطیفیان ---------

در احوالات حضرت زهرا (سلام الله)

 

زهرا ! چه کُند می گذرد شستشوی تو

نیمه شب است و تازه رسیدم به موی تو

 

این گیسوی سپید به سنّت نمی خورد

هجده بهاره ای و سپید است موی تو

 

در من هزار بار تو تکثیر می شوی

آیینه ام شکسته شدم روبروی تو

 

ساقی کوثریِ من اصلا برای توست

اما چگونه آب بریزم به روی تو

 

گلبرگ های خشک تو را آب می زنم

تا در مدینه پخش شود عطر و بوی تو

 

ای در تمام مرحله ها پا به پای تو

با خود مرا ببر که شوم کو به کوی تو

 

علی اکبر لطیفیان

منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">