اشعار برگزیده محمد صادق ابراهیمی
مجموعه اشعار برگزیده آیینی و مذهبی محمد صادق ابراهیمی در مدح و رثای اهلبیت علیهم السلام ، متن نوحه از محمد صادق ابراهیمی
---
در احوالات حضرت زهرا (سلام الله)
رفتی و حال فاطمه ات روبراه نیست
دیگر برای آل عبایت پناه نیست
شیطان به روی منبر تو تکیه کرده است
رخت کسی برای عزایت سیاه نیست
رجاله ها دوباره شکستند عهد خویش
اینجا کسی برای حقیقت گواه نیست
غیر از علی برای تو یاری نمانده است
جز فاطمه برای علی هم سپاه نیست
هر چند بعد تو دگر از پا فتاده ام
من یک تنه به پای علی ایستاده ام
سهمم ز روزهای پس از تو عذاب شد
دیگر سلام های علی بی جواب شد
با هیزم آمدند مرا تسلیت دهند
"بی حرمتی به ساحت آیینه باب شد"
محسن تمام دلخوشیم بود بعد تو...
افسوس دلخوشی پس از تو سراب شد
گهواره ای که ساخته بودم برای او
بین هجوم لشکر شیطان خراب شد
محسن به پای حق ولایت شهید شد
بابا ببین که یک شبه مویم سپید شد...
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
----------- متن اشعار محمد صادق ابراهیمی ---------
در مدح حضرت امام هادی (علیه السلام)
از تو گفتن همیشه شیرین است
درک ما از تو گرچه پایین است
می نویسم به قصد شیدایی
من فقیرم بضاعتم این است
واژه هایی که نیست در شأنت
و زبانی که الکن است هنوز
من کجا وصف خیر بی پایان؟!
وصف آیینه کار آیینه است
"امرُکُم رُشد" ... ما تهی دستیم
"فِعلُکُم خَیر" ... ما گدا هستیم
نه فقط ما که آسمان و زمین
سر راهت فقیر و مسکین است
"و بِکُّم یُمسِکُ السَّما" مولا
رزق و روزی شعر دست شماست
"بِمُوالتِکم" ... ولای شما
اصل و فرع و تمامیِ دین است
تو کریمی و عادتت احسان
چند بیتی بگویم از غمتان...؟!
نور مطلق کجا و بزم شراب
دردهایت بدونه تسکین است
باز هم روضه های تکراری
باز اشک و ناله و زاری
یاد غم های زینب افتادی
چه بگویم که روضه سنگین است
زینب و مجلس حرامی ها
زینب و طعنه های شامی ها
زینب و چوب و قاری قرآن
و لبی که دوباره خونین است...
دست بر سینه این دم آخر
با لب خشک؛ رو به کرب و بلا
"السلام علیک یا عطشان"
تشنگی ارث آل یاسین است
رحمت واسعه نگاه شماست
سامرایت بهشت دیگر ماست
دعوتم کن برای پابوسی
از تو گفتن همیشه شیرین است
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
----------- متن اشعار محمد صادق ابراهیمی ---------
در مدح و میلاد امام حسن مجتبی (ع)
امشب قرارِحضرت زهرا رسیده است
چشم و چراغِ خانه ی مولا رسیده است
امشب که عرش دورِ زمین چرخ می زند
گویا مدارِ عالمِ بالا رسیده است
جاماندگان رحمت حق را خبر دهید
امشب نجات بخش دو دنیا رسیده است
از یمن مقدمش صدقه می دهد نبی
خیل گدا به شوق تمنا رسیده است
کوچه به کوچه پر شده عطر حضور او
جبریل هم برای تماشا رسیده است
شب های بی کسی و غریبی سحر شده
زهرا شدست مادر و حیدر پدر شده
ناچیز را عطای تو بسیار می کند
مدهوش را نگاهِ تو هشیار می کند
عیسی اگر که با دمِ خود زنده می کند
ذکرِ حسن گرفته و تکرار می کند
هرکس که آشنای تو شد سال های سال
بر لطف و بر وفای تو اقرار می کند
در شهر با وجود تو سائل نمانده است
یک شهر پای سفره ات افطار می کند
در خواب غفلتیم و اسیر هوای نفس
ما را نگاه لطف تو بیدار می کند
شکرِ خدا که شهره ی این انجمن شدیم
دیوانگانِ کوی حسین و حسن شدیم
تا لحظه ی نبردِ تو تصویر می شود
حال و هوای رزم نفسگیر می شود
یک ضربه می زنی دو نفر پرت می شوند
"انگار ضربه های تو تکثیر می شود"
فرمانده ی سپاه علی هستی و نفاق
با دستِ حیدری تو تحقیر می شود
از میمنه به میسره تا می زنی قدم
کلِ سپاه کفر زمین گیر می شود
وقتی جمل به دور خودش چرخ می زند
ذکر لب ملائکه تکبیر می شود
ای وای بر کسی که به خشمت شود دچار
از برق تیغ تیز تو لایمکن الفرار
دشمن هم از کرامتِ تو بی نصیب نیست
لطف و عطا ز سبطِ پیمبر عجیب نیست
بیمار عشقم و همه جا جار می زنم
جز تو کسی به دردِ دلِ من طبیب نیست
نامت گره گشوده ز کار تمام خلق
ذکرِ حسن که کمتر از امن یجیب نیست
این کوچه بند آمده وقت عبور تو
در حسن و در کمال برایت رقیب نیست
ای آنکه غصّه های تو از حد گذشته است
چون تو کسی میان امامان غریب نیست
تو رازدار قصّه ی پُر دردِ کوچه ای
پشت و پناه فاطمه ای مردِ کوچه ای
دست مرا بگیر امام کریم ها
ماییم خانه زادِ شما از قدیم ها
عطرِ کرامت تو رسیده به هرکجا
عمری شدیم در به در این شمیم ها
حاتم نشسته بر سر کوی گداییت
چشمِ انتظار دیدن رویت کلیم ها
کنجِ بقیع بین تمام کبوتران
قدری محل گذار به ما یاکریم ها
حتی نوادگانِ تو صاحب حرم شدند
یحیی و زید و حضرت عبدالعظیم ها
باید برای تو حرمی دست و پا کنیم
صحنی به نامِ حضرت زهرا بنا کنیم
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
----------- متن اشعار محمد صادق ابراهیمی ---------
در ولادت حضرت امام حسین (علیه السلام)
صدای عشق می آید ... صدای پای مولایی
صدای حیدر و زهرا که می خوانند لالایی
جمالِ تو به غارت برده عقل و هوش آدم را
چه گیسویی چه ابرویی چه لبخند دل آرایی!
به سیرت مثلِ پیغمبر به هیبت همچنان حیدر
حسن حسنی زِ سر تا پا، کمالاتِ تو زهرایی
شرارِ نام تو آتش زده بر جانِ عاشق ها
حسین ابن علی هستی چه اسم بامسمایی!
درِ هر خانه ای عاشق شدم رسوا شدم آخر
فقط در خانه ی حیدر ندارد عشق رسوایی
فقیرم من تویی احسان؛ کویرم من تویی باران
اسیرم من امیری تو؛ منم مجنون تو لیلایی
رِسد مرگِ من آن روزی که از یادت جدا گردم
برایم زندگی بی تو ندارد هیچ معنایی
شفایم داد ذکر یاحسین روضه خوان هایت
عطا کردی به نوکرها نفس های مسیحایی
شبی در خواب می دیدم که من هم زائرت هستم
حرم بود وضریحِ تو ... عجب حسی؛ چه رویایی!!
دلِ زهرا در این شش ماه خون شد از صدای تو
که با صوت اناالعطشان تو کرده هم آوایی
نشسته فاطمه یک گوشه ای و اشک می ریزد
به یاد ظهر عاشورا... به یاد روز تنهایی
لبت تشنه؛ تنت زخمی؛ سجود تو ته گودال
کسی چون تو نکرده اینچنین تفسیرِ شیدایی
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
----------- متن اشعار محمد صادق ابراهیمی ---------
مبعث حضرت رسول اکرم (صلی الله)
بخوان به نام خدا؛ خالقی که رحمان است
که خشکسالِ زمین؛ بی قرارِ باران است
بخوان به نام خدا این شروعِ شیدایی ست
و عمرِ جهل از امروز رو به پایان است
صدای دخترِ زنده به گور از هر سو
به گوش می رسد، این اوجِ جهل انسان است
از این به بعد سیاه و سفید بی معنیست
بگو که نزدِ خدا شاه و بَرده یکسان است
دوباره باز شده راه آسمان به زمین
از این به بعد بهشتی شدن چه آسان است
دگر نیاز به طور و عصایِ موسی نیست
بخوان که معجزه ات آیه های قرآن است
بخوان و دستِ خدا را به دستِ خلق بده
و حیدر است که دستِ خدای سبحان است
بگو محبتِ او اصل و فرعِ دینِ خداست
بگو ولایتِ حیدر تمامِ ایمان است
بخوان به نام خدایت که صبح نزدیک است
بخوان که این شبِ آشفته رو به سامان است
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
----------- متن اشعار محمد صادق ابراهیمی ---------
زبانحال به حضرت موسی ابن جعفر (علیه السلام)
باب الحوائجی و گرفتار آمدیم
درمانِ دردهایی و بیمار آمدیم
ما سال هاست در به درِ مشهد و قمیم
با رزق و روزی تو چنین بار آمدیم
در ساحل نجاتِ تو پهلو گرفته ایم
آلوده آمدیم .... گنهکار آمدیم
دستانمان تهیست ؛ به بازار عشق تو
تنها به این خوشیم خریدار آمدیم
چیزی برای عرض ارادت نداشتیم
با یک کلاف بر سرِ بازار آمدیم
اینبار آمدیم کمی یارتان شویم
میثم شدیم و در طلبِ دار آمدیم
دیر آمدیم...قلب تو لبریزِ ماتم است
این روزها نصیبِ دلت غصه و غم است
یک عُمر در قفس نفست بند آمده
گر جان دهیم از غمِ تو باز هم کم است
"آه ای رها کننده ی گل از میان سنگ"*
این ناله های کیست که جانسوز و مبهم است؟!
*ترجمه فرازی از مناجات امام موسی کاظم سلام الله علیه در زندان
زندان به حال و روز تو خون گریه می کند
با تو صدای ضَجّه ی زنجیر همدم است
در زیرِ تازیانه فقط یادِ مادری
مانندِ فاطمه شده ای قامتت خم است
از سوزِ زهر تشنه شدی بی رمق شدی
حالا بساط روضه برایت فراهم است
"کرب و بلای تو شده قعرِ سیاه چال"
"باز این چه شورش است که در خلق عالم است"
باران گرفته چشمِ تو با یاد روضه ها
آه ای غریب ... اشک به زخم تو مرهم است
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
----------- متن اشعار محمد صادق ابراهیمی ---------
زبانحال حضرت زینب کبری (سلام الله)
یک سال و نیم می شود اینگونه مضطرم
یک سال و نیم منتظرم ... چشم بر دَرم
یک سال و نیم روز و شبم غرقِ غم گذشت
حالا ببین که بی رمقم ... بین بسترم
یادم نمیرود که تو ماندی به روی خاک
من ماندم و اسارت و بی تابی حرم
وقت غروب بود ... رسیدم به قتلگاه
دیدم به خون نشسته تن تو برادرم
"ای مصحف ورق ورق ای روح پیکرم
آیا تویی برادرِ من... نیست باورم"
از کربلا به شام به پیش نگاه من
رأسِ تو بود از روی نی سایه سرم
مانده برای خواهرِ تو از تو یادگار
پیراهنی که بافت برای تو مادرم
حالا بیا که باز دلم تنگ روی توست
با گریه بر تو می گذرد روز آخرم...
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
----------- متن اشعار محمد صادق ابراهیمی ---------
در مدح حضرت علی (علیه السلام)
تو را از آسمان آورد، تا که روشنای این زمین باشی
خدا می خواست تا تفسیری از نورِ مبین باشی
تو را آورد و با تو عشق را معنای دیگر داد
خودت عشقی خدا می خواست تا عشق آفرین باشی
فراتر از بشر هستی نمی گویم خدا هستی
"خدا می خواست آن باشی، خدا می خواست این باشی"
امام المتقین باشی اساس و رکن دین باشی
امامت را نگین باشی خدا را همنشین باشی
یداللهی و دستی نیست بالاتر ز دست تو
"خدا میخواست تا دستِ خودش در آستین باشی"
شبی که غرق وحشت بود جسم و جانِ بزدل ها
تو ماندی تا که آن شب جای ختم المرسلین باشی
پر است از نام حیدر معرکه مولا به یک لحظه
چگونه میتوانی در یسار و در یمین باشی
الا ای دلبر زهرا بخوان "من کنت مولا" را
فقط تو می توانستی نبی را جانشین باشی
خلاصه می شود تفسیرِ قرآن در همین جمله
خدا میخواست تنها تو امیرالمومنین باشی
نمی دانم چرا اینگونه مجنون و پریشانم
گهی محزون و غمگینم؛ زمانی شاد و خندانم
الا یا ایهاالساقی بیا با ما مدارا کن
بریز از باده ی کوثر که امشب مست و حیرانم
چه گویم از کمالاتت که تو فوق کمالاتی
و من هم چیزی از شان و مقامِ تو نمی دانم
اذان گفتم پس از ذکرِ خدا و نام پیغمبر
به نام تو رسیدم تازه فهمیدم مسلمانم
علی اول علی آخر علی ظاهر علی باطن
بدونِ تو همه کفرم و با تو عین ایمانم
به وقت رزم با هر ضربه ی تیغ دودم مولا
نبی می گفت: "یا حیدر" خدا می گفت: "ای جانم"
غدیرِ تو شده اذنِ ورودِ ما به عاشورا
همانگونه که قبل از اربعین پیش تو مهمانم
شبی در خواب می دیدم که من هم زائرت هستم
نشستم گوشه ی صحنت امین الله می خوانم
حریمت برده دل ها را نجف کی می بری ما را؟!
خودت می دانی آقا جان که من دلتنگ ایوانم...
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
----------- متن اشعار محمد صادق ابراهیمی ---------
احوالات حضرت امالبنین (سلام الله)
نگاهِ مادرِ مهتاب باز بارانیست
دوباره سهمِ دلش ماتم و پریشانیست
چهار صورت قبری که در مقابل اوست
چهار قبر که نه؛ این تمامِ حاصل اوست
نشسته است روی خاک و روضه خوان شده است
شبیه فاطمه او نیز قدکمان شده است
مدینه دیده که او روضه خوانِ هر روز است
زبان گشود به روضه، چه قَدر جانسوز است
شنیده ام که تو رَفتی و خیمه غارت شد
و سهمِ زینب کبری غمِ اسارت شد
شنیده ام که قدِ کوه از غمت تا شد
پس از تو پای حرامی به خیمه ها وا شد
هزار شکر عزیزم، شدی فدای حسین
تمام هستی من نذرِ خاک پای حسین
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
----------- متن اشعار محمد صادق ابراهیمی ---------
در مدح حضرت فاطمه زهرا (سلام الله)
عالم صدف، وجود تو مانندِ گوهر است
درکِ تو از توانِ خلائق فراتر است
بابا اگر علی بشود پس تو مادری...
از این جهت ولادتِ تو روز مادر است
"اِنّى اَشُمُّ رائِحَةً طَیِّبَة"... هنوز
عالم زِ عطرِ یاسِ حدیثت معطر است
وقتی خدا به عرشِ خودش مدح خوان توست
وقتی که دست بوسِ تو شخصِ پیمبر است
دیگر چگونه من بسرایم که وصفِ تو
با این زبانِ الکنِ من نامیسّر است...
قرآن تمام وصفِ مقامات فاطمه است
یک گوشه از تجلّیِ آن قدر و کوثر است
زهرا همان کسی است که همتا نداشته
غیر از علی که هست که با او برابر است؟!
زهرا همان کسی ست که هنگامه ی نماز
هفت آسمان زِ نورِ نمازش منوّر است
این گوشه ای زِ شان و مقامِ کنیزِ اوست
با یک نگاهِ فضه ی او خاک ها زر است
پس کیمیا غبارِ قدم های فضه است
پس توتیا ...خاکِ کفِ پایِ قنبر است
آنجا که حرفِ حفظِ حریمِ امامت است
او یک تنه برای علی عین لشکر است
سربازِ مرتضی است و فرقی نمی کند
در بین کوچه هاست و یا پشت یک در است
مردانه ایستاده به پای امام خویش
او یک زن است، از همه ی مردها سر است
با چادر آمدست به پیکارِ دشمنان
با چادر آمدست؛ سلاحی که برتر است
با چادر آمدست به دنیا نشان دهد
چادر حجاب نیست فقط، بلکه سنگر است
"چادر حجاب نیست فقط، یادگارِ توست"
چادر برای شیعه ی تو اصل و باور است
دنیا که جز عذاب برایت نداشته
اوج ظهورِ شانِ تو فردای محشر است
فردا که غرقِ هول و هراسند کل خلق
حال و هوایِ فاطمیون طورِ دیگر است
مانندِ یک پرنده که دنبالِ دانه است
چشمِ تو مادرانه به دنبالِ نوکر است
اصلاً بهشت ملک خصوصیِ فاطمه ست
جنّت به نام نامی زهرا و حیدر است
هرکس گدای فاطمه شد بی نیاز شد
عالم گدای سفره ی زهرای اطهر است
حافظ که خوب گفته ولی فکر می کنم
این گونه ما اگر که بگوییم بهتر است
"ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم"
وقتی بدست فاطمه روزی مقدّر است
محمد صادق ابراهیمی
منبع مجموعه کانالهای مدح و مرثیه
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است